نماز آخر (پایانی) :
صبح روز دوم :
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا، ... .
خب امروز چه بکنم ؟ یعنی طبق کدوم نوشته ؟
همون نوشته های شب جمعه ؟ که دیگه ننویسم ؟ و ... ؟
یا بازم گوش بدم به اون که گفت : دیگه ننویسم ؟
یا منتظر بمونم تا دوشنبه شب که دستمو نذارم تو دست همه ؟ و مثلا دست صهیونیست بالاتر از خبر تلویزیون ؟ یا تا شب جمعه و درسهایی از قرآنش ؟ که دستمو که تو دست همه گذاشتم تو دست خدا هم بذارم ؟!
الان چیکار کنم ؟
مثلا با صابکار قعلی چه بکنم ؟ که پول نداره بده ولی میگه کار کن میدم ! البته اگه صهیونیستی نباشه ! با صابخونه چیکار کنم ؟ البته اگه صهیونیستی نباشه ! با صابکار جدید که طبق قرار داد بیست روز قبل قرار بود کارو آماده بکنه و نکرده چه بکنم ؟ البته اگه صهیونیستی نباشه ؟ ووو ؟
وقتیم که بنا باشه دیگه ننویسم مثلا من منکه فکر می کنم بهتره دست تو دست هم بذاریم ! حالا که دستامون دست خداس ! چراکه دست خدا با دست ماست ! مگه اینکه یکی از دو دست ما مثلا دست صهیونیستی باشه ! نه ! من دست تو اون دستش !؟ نمیذارم ! برا اینکه اونم دست تو دست من نمیذاره ! وقتی بنا این باشه که دست تو دست هم نذاریم ! و هرکی برا خودش نوشته ای داشته باشه ! و نوشته ی جمعی نداشته باشیم ! نوشته ی ما رو میگم ، برا خونه و خونواده ، و بیرون از خونه و در محل ، شهر ...
داریم ؟ کی نوشته ؟ ما ؟ برا ما ؟ وقتی مثلا :
در نخستین بار که چشم ما !؟ به ... افتاد ؟ و ...
که گفتم داریم ، کافیست چشم ما به به اونا افتاده باشه ! که ببینیم چی برامون نوشتن ! اونم علمی و دینیش ! نه فقط بقولی : دانش بنیاد ! که دو دست داره ! و یکدستش عدم دست دیگشه ! نه بقول یدالله :
... ، و کمال معرفته ...
فردا هم همینطور خواهد بود اگه دیگه ننویسم ! ... م .
با درود بر دست خدا خاتم پیامبران ، و درود بر دست دیگرش ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .